جغد

جغد

همگان را برای مدتی و برخی را برای همیشه می توان فریفت اما همگان را برای همیشه هرگز
جغد

جغد

همگان را برای مدتی و برخی را برای همیشه می توان فریفت اما همگان را برای همیشه هرگز

بازهم عصر ارتباطات!!!

سرابی بنام عصر ارتباطات
ما معتقدیم که " عصر ارتباطات " نام  دروغینی بیش نیست.
مثل همان پدر و مادرهایی که دخترهای سبزه خود را سپیده می نامند و پسرهای کچل خود را زلف علی.
سیاستمداران و مدیران و بزرگان بشریت هم به دروغ این عصر را " عصر ارتباطات " می نامند.
این عصر ، "عصر تنهایی و در خود فرو رفتن " است.
اینکه در جیب همه ، از پیرمرد 80 ساله ی محله ی ما تا بچه های 5 ساله مهد کودکی یک تلفن همراه است ، دلیلی بر با هم بودن آدم ها نیست.
هیچ کس یک ظهر دلگیر جمعه که دلت دارد از سینه در می آید و خفه شدی از بی هم صحبتی ، زنگ نمی زند و نمی پرسد " حالت خوب است ؟
هیچ کس تو را به پیاده روی یک عصر بهاری دعوت نمی کند. هیچ کس حتی تنهایی اش را با تو سهیم نمی شود.
وقتی زنگ می زنند با خودت شرط می بندی که الان می گوید چه کاری را از تو توقع دارد؟
و بدتر از آن شرط می بندی برای پرسیدن حالت زنگ زده است یا کاری دارد و همیشه می بازی
و تماشایی است تعجب دوستان و اقوام وقتی فقط بخاطر دیدنشان بهشان سر می زنی یا تماس می گیری.
سهم ما از ارتباطات ،گسترش دردسرها و گرفتاری هایمان است.
عصر ارتباطات فقط یک فریب است.
ما وسایل ارتباطی را گسترش داده ایم که مادرها هر زمان دلشان خواست به فرزندان بخت برگشته زنگ بزنند که " کدوم گوری هستی ؟"
و زن ها به شوهرهایشان زنگ بزنند کجایی؟ چرا دیر کردی؟
و شوهرها زنگ بزنند که " به مامانم زنگ بزن حالش را بپرس"
و فرزندها به پدرهایشان بگویند سر راه برای من سی دی جدید پن 10 هم بخر با چیپس فلفلی و ماست موسیر.
ما هی هر روز تنها تر شدیم.
هی هر روز منزوی تر شدیم.
هی هر روز مجازی تر شدیم.
ما در دنیای مجازی غرق شدیم.
ما یادمان رفت به پدربزرگ و مادر بزرگ هایمان سر بزنیم ، چون هر بار که می خواهیم از خانه بیرون برویم چراغ اسم یک عالمه از دوستان مجازی ما روشن است و دلمان نمی آید بدون " گپ زدن " با آنها برویم. و وقتی " گپ " ما تمام می شود دیگر دیر شده و خسته شده ایم از بس با کی بورد حرف زده ایم این گونه است که وب کم ها زیاد می شود و اسکایپ و اوووو ! (همین است دیگر؟ ) همه گیرتر می شوند.
و اینگونه است که ما مجازاً عاشق " ع " می شویم و "ع " مجازاً عاشق " الف " و " واو" می شود و آنها مجازاً عاشق دیگرانی که خود مجازاً عاشق دیگران اند.
اینگونه است که ما دلمان نمی خواهد از پشت صفحه بلند شویم مبادا " ع " بیاید و برود و ما نبینیمش.
اینگونه است که هی آدم ها تنها تر می شوند. اینگونه است که ما خواهرمان را دو هفته است ندیده ایم و حرف نزده ایم و فقط سه باری مجازا گپ زده ایم.
ولی می دانیم که دختر فلان دوست ندیده ، دیروز عروسکی خریده است که وقتی دلش را فشار دهی " آی لاو یو " می گوید.
و پسر فلان بلاگر تازگی ها نقاشی می کند و عکس نقاشی اش را هم دیده ایم ، اما سه هفته است که برادرمان را ندیده ایم.
اینگونه است که دیگر همسایه از همسایه خبر ندارد.
کبری خانم دارد از فلان سایت خانه داری دستور تهیه دسری که هفته پیش در "بفرمایید شام" خیلی مورد استقبال واقع شد را می خواند.
و اصغر آقا دارد برای سفر به کرمان بجای علی آقا همسایه کرمانی مان از سفرتور دات کام مشورت می گیرد.
اینگونه است که مردها درمحل کارشان با زنان خانه دار بیکاری که از تنهایی می نالند چت می کنند و آنها را دلداری می دهند و می گویند زندگی همین است دیگر.
در حالی که زن هایشان در خانه با مردهای دیگری از تنهایی و بی توجهی همسران می نالند و دلداری داده می شوند.
عصر ارتباطات فریبی بیش نیست.

نظرات 1 + ارسال نظر
کیان جمعه 20 بهمن 1391 ساعت 22:13

متاسفانه اوضاع عصر جدید همینه که میگی...
امیدوارم بتونم با زمانه مقابله کنم نه اینکه جزئی از زمانه بشم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد