جغد

جغد

همگان را برای مدتی و برخی را برای همیشه می توان فریفت اما همگان را برای همیشه هرگز
جغد

جغد

همگان را برای مدتی و برخی را برای همیشه می توان فریفت اما همگان را برای همیشه هرگز

بازهم انیشتین !!!!!!!!!!!


یکبار انیشتین از پرینستون با قطار در سفر بود که مسئول کنترل بلیط به کوپه او آمد.

انیشتین به دنبال بلیط ، جیب جلیقه اش را جستجو کرد ولی نتوانست آنرا پیدا کند.

سپس در جیب شلوار خود جستجو کرد ولی باز هم بلیط را پیدا نکرد.

سپس درون کیف خود را نگاه کرد ولی بازهم نتوانست آنرا پیدا کند.

بعد از آن او صندلی کنار خودش را جستجو کرد ولی بازهم بلیطش را پیدا نکرد.

مسئول کنترل بلیط گفت : دکتر انیشتین ، من می دانم که شما که هستید.

همه ما به خوبی شما را می شناسیم و من مطمئن هستم که شما بلیط خریده اید،نگران نباشید و سپس رفت.

او در حال خارج شدن متوجه شد که فیزیکدان بزرگ دست خود را به پایین صندلی برده و هنوز در حال جستجوست. او با عجله برگشت و گفت:

"دکتر انیشتین ، دکتر انیشتین ، نگران نباشید،من می دانم که شما بلیط داشته اید، مسئله ای نیست. شما بلیط نیاز ندارید. من مطمئن هستم که شما یک بلیط خریده اید."

انیشتین به او نگاه کرد و گفت:

مرد جوان،من خودم می دانم که چه کسی هستم. چیزی که نمی دانم این است که من دارم کجا می روم؟

نظرات 1 + ارسال نظر
حامد یکشنبه 19 خرداد 1392 ساعت 23:16

جالب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد