جغد

جغد

همگان را برای مدتی و برخی را برای همیشه می توان فریفت اما همگان را برای همیشه هرگز
جغد

جغد

همگان را برای مدتی و برخی را برای همیشه می توان فریفت اما همگان را برای همیشه هرگز

کفش های طلائی

تا کریسمس چند روز بیشتر نمانده بود و جنب و جوش مردم برای خرید هدیه کریسمس روز به روز بیشتر می شد. من هم به فروشگاه رفته بودم و برای پرداخت پول هدایائی که خریده بودم , در صف صندوق ایستاده بودم.
جلوی من دو بچه کوچک , پسری 5 ساله و دختری کوچکتر ایستاده بودند.
پسرک لباسی مندرس بر تن داشت, کفش هایش پاره بود و چند اسکناس را در دست هایش می فشرد.
لباس های دخترک هم دست کمی از مال برادرش نداشت ولی یک جفت کفش نو در دست داشت , وقتی به صندوق رسیدیم, دخترک آهسته کفش ها را روی پیشخوان گذاشت, چنان رفتار می کرد که انگار گنجینه ای پر ارزش را در دست دارد. صندوق دار قیمت کفش ها را گفت : 6 دلار.
پسرک پول هایش را روی پیشخوان ریخت و آنها را شمرد : 3 دلار و 15 سنت.
بعد رو به خواهرش کرد و گفت : فکر می کنم باید کفش ها را سرجایش بگذاری ....
دخترک با شنیدن این حرف به شدت بغض کرد و با گریه گفت : نه ! نه ! پس مامان تو بهشت با چی راه بره ؟
پسرک جواب داد: گریه نکن , شاید فردا بتوانیم پول کفش ها را در بیاوریم. من که شاهد ماجرا بودم, به سرعت 3 دلار از کیفم بیرون آوردم و به صندوق دار دادم.
دخترک دو بازوی کوچکش را دور من حلقه کرد و با شادی گفت: متشکرم آقا .... متشکرم آقا ....
به طرفش خم شدم و پرسیدم : منظورت چی بود که گفتی : پس مامان تو بهشت با چی راه بره ؟
پسرک جواب داد: مامان خیلی مریض است و بابا گفته که ممکنه قبل از عید کریسمس به بهشت بره !
دخترک ادامه داد: معلم دینی ما گفته که رنگ خیابان های بهشت طلائی رنگ است, به نظر شما اگر مامان با این کفش های طلائی تو خیابان های بهشت قدم بزنه, خوشگل نمی شه ؟
چشمانم پر از اشک شد و در حالی که به چشمان دخترک نگاه می کردم , گفتم : چرا عزیزم , حق با تو است. مطمئنم که مامان شما با این کفش ها تو بهشت خیلی قشنگ می شه!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد