جغد

جغد

همگان را برای مدتی و برخی را برای همیشه می توان فریفت اما همگان را برای همیشه هرگز
جغد

جغد

همگان را برای مدتی و برخی را برای همیشه می توان فریفت اما همگان را برای همیشه هرگز

دیوار

مادر خسته از خرید برگشت و به زحمت ، زنبیل سنگین را داخل خانه کشید .
پسرش دم در آشپزخانه منتظر او بود و می خواست کار بدی را که تامی کوچولو انجام داده ، به مادرش بگوید .
وقتی مادرش را دید به او گفت: مامان ، مامان ! وقتی من داشتم تو حیاط بازی می کردم و بابا داشت با تلفن صحبت می کرد ، تامی با یه ماژیک روی دیوار اطاقی که شما تازه رنگش کرده اید را خط خطی کرد !
مادر آهی کشید و فریاد زد : « حالا تامی کجاست؟ » و رفت به اطاق تامی کوچولو.
تامی از ترس زیر تخت خوابش قایم شده بود ، وقتی مادر او را پیدا کرد ، سر او داد کشید : « تو پسر خیلی بدی هستی » و بعد تمام ماژیک هایش را شکست و ریخت توی سطل آشغال .
تامی از غصه گریه کرد.
ده دقیقه بعد وقتی مادر وارد اطاق پذیرایی شد ، قلبش گرفت و اشک از چشمانش سرازیر شد .
تامی روی دیوار با ماژیک قرمز یک قلب بزرگ کشیده بود و درون قلب نوشته بود: مادر دوستت دارم!

مادر درحالی که اشک می ریخت به آشپزخانه برگشت و یک تابلوی خالی با خود آورد و آن را دور قلب آویزان کرد.
بعد از آن ، مادر هرروز به آن اطاق می رفت و با مهربانی به تابلو نگاه می کرد!

نظرات 1 + ارسال نظر
عاشق تنها سه‌شنبه 1 شهریور 1384 ساعت 15:09 http://dostatdaram.blogsky.com

عشق یعنی مسافری تنها
ذخم مرغ مهاجری تنها
عشق احساس پاک آدمهاست
شعر غمگین شاعری تنها
سلام دوست عزیزم.خیلی زیبا و قشنگ بود...مممنون که با حضورت کلبه ی حقیر منو نورانی میکنی و عاشقی تنها رو دلگرم به عشق پاکش....باز هم منتظر یک ندای عاشقانه ام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد