جغد

جغد

همگان را برای مدتی و برخی را برای همیشه می توان فریفت اما همگان را برای همیشه هرگز
جغد

جغد

همگان را برای مدتی و برخی را برای همیشه می توان فریفت اما همگان را برای همیشه هرگز

ترازو


مردی بسیار ثروتمند که از نزدیکان امپراتور بود و در سرزمین مجاور ثروت کلانی داشت، از محبت و عشقی که رعایا و نزدیکانش نسبت به شیوانا داشتند به شدت آزرده بود.

به همین دلیل روزی با خشم نزد شیوانا آمد و با لحن توهین آمیزی خطاب به شیوانا گفت :‌

آهای پیر معرفت ! من با خودم یکی از رعیت هایم را آورده ام و مقابل تو به او شلاقی می زنم. به من نشان بده تو چگونه آن را تلافی می کنی.

شیوانا سر بلند کرد و نیم نگاهی به رعیت انداخت و سنگی از زمین برداشت و آن را در یک کفه ترازو مقابل خود گذاشت. کفه ترازو پایین رفت و کفه دیگر بالا آمد.

مرد ثروتمند شلاقی محکم بر پای راست رعیت وارد ساخت. فریاد رعیت شلاق خورده به آسمان رفت. هیچکس جرات اعتراض به فامیل امپراتور را نداشت و همه ساکت ماندند. مرد گفت : پس قبول داری که همه درس های تو بیهوده و بی ارزش است !

هنوز سخنان مرد به پایان نرسیده بود که فریادی از بین همراهان مرد ثروتمند برخاست.

پسر مرد ثروتمند همان لحظه به خاطر رم کردن اسب از بالا روی زمین سقوط کرده بود و پای راستش شکسته بود.

مرد ثروتمند سراسیمه به سوی پسرش رفت و او را درآغوش کشید و از همراهان خواست تا سریعا به سراغ طبیب بروند.

در این فاصله مرد ثروتمند به سوی شیوانا نیم نگاهی انداخت و با کمال حیرت دید که رعیت شلاق خورده لنگ لنگان خورش را به ترازوی شیوانا رساند و سنگی از روی زمین برداشت و در کفه دیگر ترازو انداخت ....

دیگر آن مرد ثروتمند هرگز به مدرسه شیوانا قدم نگذاشت .....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد