ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
روزی الاغ یک مزرعه دار داخل چاهی افتاد و شروع کرد به سرو صدا کردن . صاحب الاغ که نمیدانست چگونه الاغ را از چاه بیرون بکشد، بعد از مدتی فکر کردن با خود گفت: « چاه که آب ندارد و در نهایت باید پر شود ، الاغ هم که پیر است ، بنابر این بیرون آوردن الاغ هیچ سودی ندارد».
صاحب الاغ تصمیم خود را گرفته بود، از جا بلند شد و به سراغ همسایگانش رفت و از آنها خواست تا در پر کردن چاه به او کمک کنند تا الاغ بیچاره بیشتر از آن عذاب نکشد. هر کدام از همسایگان نیز با بیلی در دست شروع به ریختن خاک به درون چاه کردند.
با ریخته شدن خاک به درون چاه الاغ شروع به بیقراری کرد و خود را به دیوارههای چاه میزد و با صدای بلندی عر و عر میکرد. اما بعد از مدتی دیگر صدایی از الاغ نیامد. چه اتفاقی افتاده بود، آیا الاغ بیچاره واقعاً زنده به گور شده بود یا قضیه چیز دیگری بود.. صاحب الاغ وقتی دیگر صدای الاغش را نشنید به درون چاه نگاه کرد و در کمال تعجب دید هر بار که خاک به چاه ریخته میشود الاغ خاک را از پشت خود میتکاند و روی آن میایستد. با این کار الاغ توانست با تکاندن خاک از روی خود و ایستادن روی لایههای جدید خاک به دهانه چاه برسد و موجب شگفتی صاحب خود و همسایگان شود.
انسان هم در زندگی با مشکلات و مسایل زیادی روبرو میشود. اما کسی از این مشکلات سربلند و پیروز بیرون میآید که نگذارد آنها او را از پای درآورند و زندگی او را مختل کنند. انسانی پیروز است که از مشکلات به نفع خود استفاده کند و با غلبه بر مشکلات راه نجات خود را پیدا کند.
dasteton dard nbakona waqean jaleb bod