پدرم به من آموخت
وقتی زمین خوردم
دستم را ستون کنم و دوباره بلند شوم و بروی پاهایم بایستم
گرد و خاک ها را بتکانم و این بار
با سرعت بیشتری به راه ادامه دهم به سوی مقصد
و اکنون دلم می خواهد بدوم
آنقدر تند و سریع بدوم که همه گرد و خاک هایم بریزد
اما مقصد کجاست؟
من به دنبال خودم در محیط دایره افکارم می دوم
اینگونه می توانم ارضا شوم
سلام . این که هر روز من نگاه می کنم هیچی نیست!! دوست جون ِ درستش کن ببینیم دیگه! تابلوئه چند روزه به وبلاگت سر نزدی که متوجه نشدی اینجوری شده!
فهیمه جان من برای اون تاریخ یک نوشته رزرو کردم و خالیه بعداً یه مطلب خوب بجاش میذارم
سلام دوستم . مرسی . بازم مثل همیشه قشنگ بود
ما اینطور شروع و همینطور تمام میشویم . دوست عزیز اگر راه فراری دیدی ما را هم خبر کن. موفق باشی.